پوریا عباسی

Personal Blog of Pooria Abbasi

پوریا عباسی

Personal Blog of Pooria Abbasi

صفحه‌ی مستقل پوریا عباسی

پیوندها

تو در مسافت بارانی... 

- همین مصرع اول، دنیایی از معنا و مفهوم را در خودش جای داده است. حرفِ اصلی و بزرگترین منظور شاعر در این شعر (خطاب به معشوق)، زودگذر بودن دنیا و زندگی است که باید این فرصتِ بسیار کوتاه را غنیمت شمرد و «عشقبازی» کرد. «باران» در اینجا استعاره از گریه و اشک است. انسان با گریه متولد می شود و زمان مرگ نیز در سوگ او گریه می کنند. حسین صفا، این فاصله ی کوتاه را می گوید «در مسافتِ باران»؛ از گریه ی تولّد تا گریه ی مرگ. (عجب تعبیر زیبایی!) 

 

... و غم درشکه‌ای از اشک است 

و اشک شیهه کوتاهی 

من و تو آخورمان مرگ است 

از این درشکه بیا پایین 

تو نیز شیهه بکش گاهی 

- عاشق، خود را به اسبی تشبیه می کند که درشکه ای را حمل می کند. درون این درشکه چیست؟ معشوق و غمِ فراق و «نه» گفتنِ او. عاشق می گوید: از دوری تو غمگینم و برای این غم، اشکِ زیادی می ریزم که این اشک در برابر غمگینیِ من، ناله ی کوتاهی است. تو مثل یک درشکه چی، مرا به هر سمتی که می خواهی می بری (گفتیم که شاعر، عاشق را به اسب تشبیه کرده)، دنیا ارزشی ندارد، هم من و هم تو می میریم و منزلِ ما زیر خاک است. پس، از لجاجت دست بردار و کنارم بیا تا من را درک کنی (تو نیز شیهه بکش). 

در اینجا کلمه ی «شیهه» جناس دارد. شیهه اول به معنای ناله و شیهه دوم به معنای درک کردنِ غمِ عاشق است و معنای کاملا مشابه ندارند. 

 

بتاز گله اکسیژن 

و راهِ مالرویی چیزی 

به سمت پنجره پیدا کن 

هوای حبس نفس گیر است 

بتاخت قفل مرا واکن 

بتاز ای که پُر از راهی 

- عاشق خطاب به معشوق می گوید: من درون عشق تو و غم فراق، زندانی شده ام، دیگر نفسی نمانده برایم. تو بزرگترین انرژی و انگیزه برای زندگی کردن منی. مرا بپذیر و به سمتم بیا، راهی به سمت پنجره باش و آن را باز کن تا بتوانم نفس بکشم، بیا، که فقط تو می توانی این راه را باز کنی. 

 

منم که لک لک غمگینی 

به روی دودکشت هستم 

منم که ماهی دریای 

بلند موی مِشَت هستم 

منم که طعمه قلابم 

مرا شکار کن ‌ای ماهی 

منم شکار؛ شکارم کن 

سپس ببوس و بچرخانم 

سپس بچرخ و ببوسانم 

سپس چه کار، چه کارم کن 

چه کار، هرچه تو می‌خواهی ست 

بخواه آنچه که می‌خواهی! 

- من مثل لک لکی هستم که گرمای دودکشت را می خواهم (کسی هستم که فقط گرمای وجود تو من را آرام می کند)؛ موی بلند تو مانند دریایی است که من مثل ماهی می توانم در آن غوطه ور شوم. من را بپذیر تا بتوانم کنارت باشم. اصلاً می توانم به مانند شکارِ تو باشم که هرکاری می توانی با آن انجام دهی. من را بپذیر و با من عشقبازی کن. 

 

آهای بینی سربالا 

از این درشکه بیا پایین 

به من بچسب همین الان 

مرا ببوس همین حالا 

که زندگی، دو سه نخ کام است 

و عمر، سرفه ی کوتاهی.

  

در اینجا، عاشق، معشوق را فرد مغروری میداند (بینی سربالا) و از او می خواهد که دست از این غرور بردارد و در کنارش باشد (از این درشکه بیا پایین). شاعر در اینجا، زندگی را به عنوان یک کُل، و عمر را به عنوان یک جزء در نظر می گیرد و معتقد است زندگی به اندازه دو سه نخ کشیدن سیگار  و عمر به اندازه ی سرفه ای کوتاه بین این دو سه نخ، ارزش دارد. عاشق می گوید: ای معشوقِ مغرور، بیا کنارم باش، با من عشقبازی کن که عمر و زندگی بسیار کوتاه است و لحظه مرگ، نزدیک. بیا استفاده کنیم.

 

برای خواندن بقیه ی تفاسیر آثار محسن چاوشی در قسمت دسته بندیها "شعر و موسیقی" را انتخاب کنید.

  • ۹۷/۰۶/۲۶
  • پوریا عباسی

نظرات  (۳۲)

چی بگم فقط میتونم بگم خوشحالم ک هفده سال طرفدارتم چاوشی جان ممنون تو دوره ای زندگی میکنم ک تو حضور داری و میتونم با این کارهات لذت ببرم ..کوچیک تو طرفدارت

چه قشنگ تفسیر کرده بودین 

من با افکار و شعرهای اقای صفا اشنا نیستم ولی نظر من برخلاف خیلی از نظرهای دوستان خالی از مفاهیم عرفانیست و بیشتر در مسیر فلسفه اگزیستانسیالیست حرکت میکند

بسیار زیبا و بر مغز....

هر دو تفسیر جناب عباسی و مخصوصا حسام عزیز بسیار کامل زیبا و دلنشین بودن.

زمانی که شما به حد عرفان بالا می رسید تازه می فهمید که هیچ مطلق هستید.

مدام با من قبلی خودتان به جنگ و پیکار خواهید رفت و تکبر و بیشعوری من قبلی خودتان هر روز آشکارتر می شود.

و در مرحله بعد مزه تمام گزندهای زندگی که تا کنون کام شما را تلخ می کرده به سمت شیرینی میل پیدا می کنند چه برسد به نعمت ها...

برخلاف تفسیر اشتباه حسام عزیزم در قسمتی که فکر میکند عاشق آرزوی مرگ می کند برای یک عاشق عارف مرگ واژه ای  بی معنی است چرا که همواره می داند ذرات وجودیش از ابتدا وجود داشته اند و  تا ازل به اشکال دیگر به زندگی ادامه خواهند داد(یعنی شما از ابتدا بوده اید و تا انتها خواهید ماند)و عاشق واقعی  بیشتر به این نکته می اندیشد که در زمان و مکانی که در آن قرار دارد بیشتر خود را ارتقا دهد.

این ارتقا است که عاشق را به خدا نزدیک می کند و نه مرگ....

  • سبحان خطیب پور
  • شما خایه مالی محسن رو نکنی هم میگذره

    سلام 

    تفسیر قشنگی بود مخصوصا قسمت مسافت باران رو عالی بنظرم تفسیر کردی و کامل 

    قسمت دوم تفسیرتونم هم ک غم درشکه ای از اشک هست رو بازم دمت گرم داری خیلی قشنگ رفتی جلو 

    میریم سراغ قسمت سوم 

    بتاز گله اکسیژن و راه مال رویی چیزی 

    ب سمت پنجره پیدا کن هوای حبس نفسگیر است 

    بتاخت قفل مرا وا کن بتاخت ای ک پر از راهی 

    خب اکسیژن چی میتونه باشه غیر از زندگی و حس زنده  بودن و راه مال رو و چیزی میشه گفت هر راهی ک  حتی بیمقدار و کم ارزش باشه بهش رضایت داره 

    رضایت ب چی؟ ب پنجره رسیدن 

    پنجره نمادی از نمایش انچه ک دیوار سد دیدن میشه 

    اگه دیوار جهان مادی باشه پس پنجره میتونه درگاهی باشه برای دیدن حقیقت 

    و شاعر ب هرچیز کم مقداری چنگ میزنه تا بتونه حقیقت رو ببینه و گله اکسیژن چی بود پس؟؟ اون زندگی رو در دیدن حقیقت میبینه و جهان رو به عنوان زندگی عنوان نمیکنه و کلید این جمله این هستش هوای حبس نفسگیر است 

    حبس در کجا در چی؟ میتونه حبس در زندان تن باشه یا وجودیت در دنیای مادیش 

    و بتاخت قفل مرا وا کن 

    اگه از حسن کلیدساز بگذریم چ کسی میتونه قفل ها رو باز کنه؟ بنظرم کسی ک پر از راه هستش 

    یعنی اشاره مستقیم ب حق و خداوندش 

    اما قفل وا کردن ینی رهای از بندو زنجیر کجا اسیر بود؟ هوایی حبس 

    زندان تن یا جهان مادیش پس اینجا رسما ارزوی مرگ کرده تا بتونه ورای دیوار رو ببینه و برای این بینش جانش رو هم بی ارزش میبینه 

    منم که لک لک غمگینی ب روی دودکشت هستم 

    براش تفسیر خاصی نمیتونم داشته باشم 

    درکش نمیکنم اما وقتی لک لکی روی دودکش خانه ای درست کنه چون خروج گاز های سوخت  چوب خارج نمیشد مردم مجبور ب خراب کردن اون لانه میشدن ولی بازم درکش نمیکنم 

    ولی قشنگی داستان اینجاست 

    منم ک ماهی دریای بلند موی مشت هستم 

    منم و طعمه غلابم پرا شکار کن ای ماهی 

    اگه شاعر ماهی هست پس چطور همزمان طعمه غلابم هست چ تضاد قشنگی 

    و حواب اینجاست 

    منم شکار شکارم کن 

    اگه دقت کنید ماهی ک طعمه رو بگیره شکار کرده ولی خودش ب شکار تبدیل میشه پس درسته هردوی اینها یکی هستن و اخور هردو مرگ است 

    نگاهی ب خودش میندازه ک با شکار خودش بتونه خودشو رو پیدا کنه ی جوری باهم یکی شدن خودت با خودت باشی 

    اما ببوسو بجرخانم و بچرخو ببوسانم چی میشه 

    نشانه از شادی و پاکوبی داره ک تونسته خودشو پیدا کنه و درک کنه ک خودشو دوست داره و از بودن خودش تو این لحظه لذت ببره با خودش زندگی کنه و این زندگی رو برای شادی خودش بخاد 

    سپس چکار چکارم کن 

    چکار هرچی تو میخواهیست 

    بخواه انچه تو میخواهی 

    ب چ کسی اجازه میدین ک هرکاری دوست داره با خوده شما بکنه 

    هرکسی ی حد و حدودهایی داره غیر از خود شما ک تصمیم میگیربن با خودتون چکار کنین و حدی برای خاسته خودتون نیست 

    چرا چون چکار هرچه ک تو می خواهی است 

    پس بخواه انچه که میخواهی 

    ی ایه از قران 

    بخواهید تا اجابت کنم شمارا 

    اهای بینی سربالا 

    از این درشکه بیا پایین 

    ب من بچسب همین الان 

    مرا ببوس همین حالا 

    ک زندگی دو س نخ کام است 

    و عمر سرفه کوتاهی 

    با برداشت قبلی بینی سربالا چیزی جز غرور خود شاعر نیست و ازش میخاد ک زرقو برق دنیا رو ول کنه و از درشکه بیاد پایین 

    ک چکاری انجام بده؟ 

    بهش بچسبه و ببوستش 

    نشانه از ارزش گذاشتن برای خودش و محبت ب خودشه 

    ینی هرچی ک هست رو ول کن ک فقط من مهم هستم تو زندگیت و تو وقتی بالای درشکه ای منی ک مهمترینم رو فراموش کردی و محببت رو از من دور کردی 

    ک این زندگی مادی ارزش این بی مهری رو نداره چون بسیار کوتاه تر از اونیکه فکرشو میکنی و مرگ ممکنه همین لحظه الان باشه 

     

    تفسیر زیبایی بود. ولی بنظر من معشوقی که خودشو پنهان کرده و مرتب عذر و بهانه میاره واسه عدم ارتباط ،خداست و این شعر عرفانیه. عاشق شرگسته در حال عجز داره تقاضا میکنه که مرا دریاب. گله اکسیژن میتونه نماد وسعت و عظمت عرش الهی باشه و کافیه با گوش چشمی مختصر از سوی عاشق تمام مشکلات معشوق رو حل کنه. بچرخ و بچرخانم هم نماد چرخش کل عالم و هستی و کهکشاست که در حال تکاپو برای تمنای وصال است. بنظر من شعر در دو مقطع به دو متکلم تاکید داره. تو در مسافت بارانی نقل قول شاعر به ما انسان های سطحی نگره... از بتاز گله اکسیژن تا انتهای شعر نقل قول شاعر و مخاطب اون خداونده. سپاس.

    این موزیک به نوعی اولین ورودِ تفکر و نگرشِ اگزیستانسیالیسم به حوضهٔ موسیقیِ به اصطلاع مجاز و داخلی و غیر زیرزمینی محسوب میشه.

    تفکری که عنوان میکنه زندگیِ سراسر پوچ و بی معنا و خالی از مفهوم و سرشار از ماتم رو به بهانه ای بی هدف و عاری از امید اما زنده و سرزنده رو باید با تمام توان و بی معطلی سپری کرد، طوری که خوشبختی درون احساس ترحمی که به بدبختی داریم تعریف بشه و تلاش کنیم بولهوسی پاکدامن باشیم تا بتونیم با سرسختانه و عاشقانه زندگی کردن از پوچی زندگی انتقام بگیرم.

    سلام و عرض ادب

    بسیار تفسیر زیبا از این شعر عاشقانه ارائه نمودید که این تفسیر به به زیبایی شعر نیز افزود واقعا شاعر از آرایه ای ادبی بسیار زیبا استفاده نموده که هرکدام از آنها معانی خاصی دارد ولی تفسیر انجام شده توسط شما به واقعیت ذهن  نزدیک تر می باشد

    باسلام

    تفسیر بنده جالب تر از تفسیر شما نیست؟

    تو در مسافت بارانی 

    شاعر نگفته تو مسافت بارانی بلکه گفته تو در مسافت بارانی ☔ اگه باران استعاره از اشک و به معنی کنایه ای غم باشه داره به معشوق میگه تو با این مسیری که در زندگی ات انتخاب کرده ای فقط داری غم را تحمل میکنی .

    و غم درشکه ای از اشک است 

    مثلا ما میگیم لیوانی از آب یعنی لیوانی حامل آب اینجا هم منظور همین بوده غم مثل درشکه ای است که حاوی اشک و آه است اینجا هم داره اروم اروم به معشوق اگاهی میده که تو ای که در مسافت باران بودی بدان که غم بجز اشک و آه ندارد .با من در روبیکا ارتباط برقرار کنید jarkani

    و اشک شیهه کوتاهی 

    یعنی ای تو ای که در مسیر اشتباه غم هستی و باید بدانی راهی. که داری میری جز اشک و آه نیست این را هم بدان که اشک به شیهه کشیدن (از روی اه یعنی ناله از روی غم ) ختم میشه همین . پس برای چی الکی غمگینی ؟؟؟

    و....

    منبع اَدساین @ جَرکانی در روبیکا

     

    چجوری از یک شعر تماما عاشقانه برداشت سیاسی دارید؟!!!

    جناس تام هستش درسته بله مرسی 🖐🏻

    ببخشید نوشتین شیهه جناس داره اما جناس نیست، آرایه ی ایهام هستش که دو معنی داره، اصلاحش کنید لطفا 

  • مهدی بابائی
  • ممنون از تفسیر بسیار زیباتون.

    امثال حسین صفا چه طی طریقی کردن که همچین مفاهیمی از ذهنشون میگذره؟...

    به به...

    این جور آهنگ ها رو به نظر من هرکس با دیدگاه خودش باید درک کنه 

    و نیاز آنجنانی به تفسیرشون نیست چون این تفاسیر اغلب نمی تونه همرو قانع کنه

    با این حال ممنون چون دیدگاه ها ی جدیدی رو به همه ما دادین 

    و اینکه متن آهنگ به درستی نوشته شده بود

    صدهابار این قطعه رو گوش دادم اما نمیتونستم متوجه بشم منظور شاعر چیه

    ممنون از شما که انقدر زیبا تفسیر کردید و مارو آگاه🌸

    زمین گرد چه می‌خواهد
    به جز به گرد تو چرخیدن
    سپس به سوی تو غلتیدن
    سپس به پای تو افتادن
    توان این همه در من نیست
    مرا ببخش اگر ماهی.. 

    سلام ممنون از تفسیر زیباتون.

    معنی این ابیات هم لطف میکنید بگید.

    در این آلبوم چاووشی و صفا بسیار اعتراضی و با لایه ای عاشقانه عارفانه پوشوندنش واقعا لذت بخشه ،مثلا در بند اول( من) نماد جامعه و مردم و (تو) نماد حکومت که میگه بیا شبیه ما باش از بالا نگاه نکن و منو با شلاق و زور اونور اینور نکش که همش در اختیار تو باشم در صورتی که ما شبیه همیم، خوبه در دنیای ترانه و موزیک امروز چاووشی و صفا هستن مردمو با شعر آشنا کردن

    پاسخ:
    درود بر شما. دید خوبی نسبت به شعر دارید.

    ممنون 🙏💖

    سلام و عرض ادب به جرئت میشه گفت هیچ سایتی پیدا نمیشه که به دقت شما اشعار قوی این شاعر رو معنی کنه لطفا قطعات دیگه این آلبوم مثل در آستانه پیری و همراه خاک اره هم معنی کنین 

    پاسخ:
    ممنون از لطفتون🌹
    بابا دم شاعرش گرم ، دم شما هم گرم ، دم محسن چاوشی هم گرم...
    عالی بود کیف کردم...!!!
    مرسی
    خیلی خیلی ممنون.... منم بارها و بارها گوش کردمش ولی متوجه ی منظورش نمیشدم... خیلی عالی بود
    پاسخ:
    خرد نگهدارتون😉✌
    زیباست .حس آرامش میده وقتی گوش میدی .. ن غم داره ن شادی الکی ... آدمو میبره تو سرزمین خیال ...
    شاعر این شعر کیه؟ 
    پاسخ:
    استاد حسین صفا
  • احمد امینی
  • با تشکر از تفسیر
    اگر یکم از دور تر نگاه کنیم با توجه به درستی تمامی تفاسیر
    اینجا در قسمت ابتدایی و انتهایی شعر گوینده با یکی از من های خود صحبت میکند
    که پیشنهاد شکستن و از زاویه دیگر به زندگی نگاه کردن را میدهد و اشاره به انتهای راه میکند که اخور مرگ است
    در قسمت میانی شعر با توجه به تفسیر بالا گوینده با خدای خود صحبت میکند و طلب اگاهی میکند و در دریا اشاره یه قضیه جزئ و کل عالم هستی میکند
    و تسلیم کامل در برابر خدا در ازای نشان دادن حقیقت

    و در قسمت انتهایی اشاره باز به یکی از من های خود میکند و از او دعوت میکند که از جایگاه خود پایین بیاید و با هم به صلح برسند و از بعد معنوی برای رشد خود قدم بردارند که این درشکه که سمبل امکانات زندگی دنیویست ماندگار نیست

    پاسخ:
    ممنون
    بسیار درست🌹
    اوج بلندی نگاه شاعر، در نگاه به عشقی یکطرفه، عشقی کوچک اندام،
    با معشوقه اش با کلماتی زیبا و محترمانه حرف میزند. به امید اینکه شاید او هم عاشق شود تا اوج بگیرند. 
    با تشکر از تحلیل و تفسیر بسیار زیبا و دلنشین شما بزرگوار. خیلی لطیف و عمیق مینویسید
    پاسخ:
    ممنون از لطف شما محمد عزیز🌹
    دستت درد نکنه بالاخره درکش کردم.
    زیبا بود، زیبا تر شد.
    پاسخ:
    خرد نگهدارتون🌹
    چه قدر قشنگ بود چرا مجوز نگرفته بود این اهنگ چیز بدی نداشت که؟
    پاسخ:
    در جریان فعالیت‌های وزارت ارشاد نیستم
    https://forum.hammihan.com/thread303802.html
    پاسخ:
    این خیلی بهتر و جامع‌تر از متن من بود.
    ممنون از شما🌹
    شاید صد لگبار گوشش کردم ببینم منظور خواننده چی هست و متوجه نشدم
    ممنون از تفسیر زیباتون....
    لطفا در مورد ترانه قطار محسن جان هم یه  تفسیر بفرمایید...ممنونم
    پاسخ:
    🌹
  • هدایای تبلیغاتی
  • خیلی تو اینترنت دنبال این شعر گشتم به نظرم بسیار عالی بود ممنون
  • مریم سپید
  • عالی و مفید
    پاسخ:
    🌹
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی